شعر در مورد کفش

شعر در مورد کفش ,شعر در مورد کفشدوزک,شعر در مورد کفش پاشنه بلند,شعر در مورد کفش پاره,شعر در مورد کفشداری,شعر در مورد کفش دوز,شعری در مورد کفش,شعر در مورد کفش,شعر زیبا در مورد کفش,شعر کودکانه در مورد کفشدوزک,شعر درباره کفشدوزک,شعری در مورد کفشدوزک,شعر زیبا در مورد کفشدوزک,شعر نو درمورد کفشدوزک,شعر نو در مورد کفش دوزک,شعری در مورد کفش,شعر کوتاه در مورد کفش

شعر در مورد کفش

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد کفش برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

دکمه‌های پیراهنم

خواب انگشتان تو را می‌بینند

و کفش‌هایم می‌سوزند

در آرزوی پابه پایی با کفش‌های تو!

شعر در مورد کفش

کفش‌هایم خسته اند !

پاهایم اما، امیدوار

هنوز می‌شود

هزار پله را

برای رسیدن بهتو

بالا آمد.

شعر در مورد کفشدوزک

می آیی

خسته

با چمدانی که گویی

دسته اش به دستانت

قفل بسته

کفش های پوشیده

بند های بسته

می آیی

اما آمدنت،شبیه نماندن

درست شبیه رفتن است

شعر در مورد کفش پاشنه بلند

برای کفشی که

همیشه پایت را می زند

فرقی نمی کند

تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه

هر مسیری را با او

همقدم شوی

باز هم

دست آخر

به تاول های پایت می رسی

شعر در مورد کفش پاره

اولین بار نیست

که این غروب لعنتی غمگین‌ات کرده است

آخرین بار نیز نخواهد بود.

به کوری چشمش اما

خون هم اگر از دیده ببارد

بیش از این خانه‌نشین‌مان

نخواهد کرد ..

کفش و کلاه کردن از تو

خنده به لب آوردن‌ات از من ..

شعر در مورد کفشداری

هر چیزی در این جهان به دردی می‌خورد!

گیتارهای آندولسی

به کارِ مجنون کردنِ آدم می‌آیند

وقتی پاشنه‌های بلندِ کفشِ زنی زیبا

پا به پاشان

بر کفپوشِ بلوطیِ کافه‌ای پرت

در غرناطه ریتم بگیرد.

شعر در مورد کفش دوز

از کفش هایم بپرس

چقدر دنبالت گشته ام..

حالا دیگر

دهان باز کرده اند…!

شعری در مورد کفش

نیستی و هنوز

جای بوسه ات را

به سیلی، سرخ نگه می دارم

برای گونه ام!

حکم زن مطلقه ای دارد

که آبرویش را می خرد

آن یک جفت کفش

که مردش به وقت رفتن

جاگذاشته باشد

پشت در آپارتمان! …

شعر در مورد کفش

هر روز صبح

بند کفشهایت را که می‌بندی

بند دلم پاره می شود

و تا شب که برگردی

دلم با کفش های تو ‌، هزار راه می رود

شعر زیبا در مورد کفش

فشهایت چه خوشبختند

در پا به پای تو.

مثل چشمهایم

هستی و ُنمی بینم ات

شعر کودکانه در مورد کفشدوزک

کفش، ابتکار پرسه های من بود !

و چتر، ابداع  بی سامانی هایم !

هندسه، شطرنج سکوت من بود!

و رنگ، تعبیر دل تنگی هایم !

شعر درباره کفشدوزک

نار این همه مهمان

چقدر تنهایم

وقتی

میان این همه ناخوانده

کفش های تو نیست

شعری در مورد کفشدوزک

جاده ها جایی اگر برای رفتن داشتند

تکان دادن دست

دو معنای کاملاً متفاوت نداشت

غربت

با پوشیدن کفش هایت آغاز نمی شد

و دستی که پشت سرت آب می ریخت

جاده ها را به زمین کوک نمی زد

شعر زیبا در مورد کفشدوزک

من از کفش های عاشق

می ترسم

می آیی مسیر راه رفتن

هر روزه مان را عوض کنیم؟

شعر نو درمورد کفشدوزک

آهای رهگذر بی‌خبر از همه‌جا

این خیابان برای تو نیست

برای من هم نیست

پس حاشیه نرو

صاف

به سمت دوربین من بیا

و تمام راه را

به کفش‌هایی فکر کن

که همین راه را

چقدر با هم می‌آمدند

و چقدر

به هم می‌آمدند !

شعر در مورد کفش

بیشتر بخوانید :

اشعار افشین صالحی

شعر در مورد اسم ترنم

اشعار نیلوفر لاری پور

شعر در مورد حضرت علی اصغر

شعر در مورد خوش آمد گویی